ANNIVERSAIRE

وبلاگ ما یک ساله شد.در این یک سال همه کسانی که در پروسه مهاجرت کبک هستند از جمله خود ما  روزهای پر استرس و بی خبری زیادی را سپری کردیم.

حدود 15-14 ماه قبل که اولین جلسه کلاس فرانسه رو رفتم فقط مثل آدم هایی که از یه کره دیگه اومده باشن فقط و فقط استاد و نگه می کردم و خیلی که زور میزدم میتونستم جمله اش و بفهمم  و بگم OUI.

اما واقعا بعد از یکی دو ترم تونستم. خودمو جمع و جور کنم و دست و پا شکسته یه چیزایی در حد DEBUTANT به زبون بیارم.

مثل بچه ایی که داره زبون باز می کنه و میخواد حرفش و بگه اما نمی تونه و خودش و میزنه شده بودم.

جونم بالا میومد تا بتونم 2 کلام حرف بزنم.

اما حالا با توجه به کلاس های سفارت که برای من یکی خیلی خوبه (البته کلاس های قطب هم خداییش خوب بود؛با توجه به اینکه حدود 3 ترم معلم ما یه خانم بود از کشور گابن که دیگه آخرش بود) می تونم در حد نیاز 4 کلام حرف بزنم.

توی این یک سال سعی کردم که توی وبلاگ مون اطلاع رسانی داشته باشیم و فارغ از اینکه بعضی ها حرفهایی که نباید میزذن و به من توی پیغام هاشون گفتند و من رو متهم به این کردن که  بعضی از خبر هام رو از جاهای دیگه کپی کردم.

در صورتی که این وبلاگ ماهیتش خبر رسانی هست.

مثلا اگر جایی در دنیا اتفاقی بیفته مگه شبکه های دیگه و یا وبسایت هایی دیگه اعلام نمی کنن؟

بگذریم.

امیدوارم که دومین سال وبلاگ مون رو از کبک اپ کنم و از حال و هوای اونجا برای دوستان بنویسم.

امیدوارم که هر چه زودتر خبر های خوبی رو از این پروسه که همه ما درگیرش هستیم بشنویم و به همدیگر خبر بدیم.

محسن 

بی سوادی در کبک

دکتر محسن حافظیان، مدیر سازمان آموزشی مولتی‌ساژ

دکتر محسن حافظیان، مدیر سازمان آموزشی مولتی‌ساژ

برای ذهنیتی که کشورهای دنیا را بنا به اصطلاحات رایج و جان‌سخت دوران جنگ سرد، به «پیشرفته»، «در حال توسعه» و «توسعه‌نیافته» تقسیم می‌کند و البته کشورهای غربی را جهان اول می‌شناسد، گفتگو کردن درباره بی‌سوادی در کشورهای «پیشرفته» اندکی عجیب می‌نماید. در این نوشته کوتاه، به این مسأله در استان کبک می‌پردازم تا نشان دهم که بی‌توجهی دست‌اندرکاران و مردمان به آموزش، در همه نقاط دنیا یک دستاورد دارد و آن هم ناآگاهی است.

بی‌سوادی چیست؟

بی‌سوادی در پایه‌ای‌ترین معنی آن به وضعیت کسی گفته می‌شود که در زبان مادری‌اش نه می‌تواند بخواند و نه بنویسد. این ناتوانی در خواندن و نوشتن نزد افراد گوناگون درجاتی دارد و همه وضعیت یکسانی نسبت به آن ندارند و مجموعه آنها طیفی را تشکیل می‌دهند. گروه‌بندی‌های مختلفی برای رده‌های گوناگون این طیف ارایه شده است که در همه آنها از رده بی‌سوادی مطلق آغاز می‌شود تا ناتوانی در خواندنِ درست یک متنِ درنظرگرفته‌شده.

به گفته خانم نیکل وان گروندربیک (1)، استاد بازنشسته دانشگاه مونترال، بی‌سوادان عموماً به سه گروه تقسیم می‌شوند: گروه اول گروهی است که اعضای آن مطلقاً توان خواندن یا نوشتن ندارند. در گروه دوم افرادی جای می‌گیرند که قادرند واژه‌ها را تشخیص بدهند ولی از به‌کارگیری آنها در نوشته و فهم معنی آن‌ها در جملات گوناگون ناتوانند و گروه سوم هم در برگیرنده کسانی است که قادر به خواندن و نوشتن جملات کوتاه در شرایطی معین و آشنایند و با تغییر محیط و متون توانایی اندک خویش را هم از دست می‌دهند. سازمانهای دیگری که در سطح منطقه‌ای و جهانی پژوهش می‌کنند (مانند یونسکو) برای کل طیف باسواد و بی‌سواد، 5 سطح می‌شناسند. سطح سوم این طیف سطح قابل قبولی به شمار می‌آید برای زندگی هرروزه و پذیرفتن مناسب نقش مادر و پدر و غیره. در این کوتاه‌نوشته هرگاه به بی‌سوادی اشاره کنم، به مجموعه افرادی اشاره می‌کنم که توانایی کافی برای خواندن و یا نوشتن متون روزمره را ندارند.

آمار بی‌سوادان در کبک

بنا به آمار سال 2003 سازمان سوادآموزی بزرگسالان (EIACA, 2003) نشان داده است که نزدیک به نیمی از جمعیت کبک توانایی‌های خواندن سطح سوم یادشده را نداشته‌اند. 16 درصد افراد میان 16 تا 65 سال در سطح 1 بوده‌اند، یعنی مطلقاً توان خواندن متنی را نداشته‌اند. یادآوری کنم که بنا به همین آمار، در کل کانادا 42 درصد جمعیت میان سطح 1 و 2 قرار داشته‌اند و در ایالات متحده هم 53 درصد جمعیت زیر سطح سه بوده‌اند. کشورهای اسکاندیناوی با 66 درصد جمعیتی که به سطح سوم سوادداری می‌رسند، بهترین وضعیت را در کشورهای غربی دارا بوده اند. (5)

آیا از آن زمان تا کنون چیزی عوض شده است؟ ظاهراً این پدیده همچنان پابرجاست. خانم مریزپه‌رو، سرپرست بنیاد سوادآموزی کبک، در مقاله‌ای در سال2010 می‌نویسد (6) که بنا آمار، 49 درصد کبکی‌ها مشکل روخوانی متون دارند، 16 درصد آنان بی‌سواد مطلقند و از این جمعیت 16 درصدی تنها 32 درصد کار می‌کنند و این که در کل بین 27 تا 30 درصد شاغلان کبکی نیاز به آموزش پایه‌ای سوادآموزی دارند. این حکایت نگران‌کننده‌تر می‌شود زمانی که از زبان سخنگوی بنیاد سوادآموزی کبک، خانم، فرانس بازو در همین سال 2010 (7) می‌شنویم که 17 درصد پرسنل موجود در واحدهای درمانی کبک سواد خواندن و نوشتن ندارند.

آیا آن چنان که رسم شده است در این‌باره نیز، برای خوش‌آمد عوام کبکی، باید پای مهاجران را به میان کشید؟ حتی اگر اراده این کار را بکنند، آمار چیز دیگری را نشان می‌دهد. در شمار کل بی‌سوادان تنها 31 درصدشان متولد کشور کانادا نیستند و 69 درصد بقیه در همین کشور زاده شده‌اند. (8)

مهاجران و زبان فرانسه

چندی است که در رسانه‌ها از زبان این مسئول و آن مسئول می‌شنویم که بنا دارند که شمار مهاجران به کبک را پایین بیاورند تا توان کبک برای فرانسوی‌آموزی تازه‌واردان آینده افزایش یابد. پیش‌بینی‌های آماری امسال هم نشان می‌دهد که تا سال 2031 جمعیت فرانسه‌زبان مونترال از 54 درصد به 47 درصد می‌رسد و جمعیت انگلیسی‌زبان این کلان‌شهر از 25 درصد به 23 درصد. از این پیش‌بینی آماری نتیجه گرفته‌اند که علت این سقوط فرانسه‌زبانی مهاجرت است. (9) خانم کریستین سنت پی یر دلایل دیگری هم برای این موضوع برشمرده است، از جمله زاد و ولد اندک فرانسوی‌زبانان، پیر شدن جمعیتشان و البته باز هم حضور مهاجران.

با توجه به آمار موجود بی‌سوادی در کبک و با توجه به این که اکثریت کسانی که روند عادی مهاجرت به کبک را طی می‌کنند دارای تحصیلات بالایی هستند و قطعاً در زبان مادری خودشان بی‌سواد به شمار نمی‌آیند، خیلی معقول به نظر نمی‌آید که دولت فرهنگ‌دوست کبک، برای دغدغه فرانسه‌آموزی مهاجران آینده از شمار اینان بکاهد. شاید معقول‌تر باشد که چنین دولتی، به جای آسمان و ریسمان کردن برای خرج تراشیدن‌های کلان برای فرانسه‌دان کردن مهاجران دیگر سرزمینها، به فکر باسواد کردن مردمان خودش باشد چرا که به گفته ما ایرانیها:

چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.