خبر فوری-تعطیلی دفتر دمشق

لینک خبر از سایت پارس کانادا  به شرح زیر است:

http://www.parscanada.com/_1424-خبر-فوری--با-تطیلی-اداره-مهاجرت-کبک-در-دمشق--پرونده-ها-به-مونترآل-می-ر

UN SOUVENIR

به نقل از یکی از سایتها در مورد خاطره یکی از هموطنان :

 

مدت زمان زیادی از آمدنم به مونترال نمی‌گذشت. هنوز درحال آشنا شدن با مسیرها و اسم خیابان‌ها و آدرس‌ها بودم. موقع حرف زدن با افراد غریبه دست‌وپایم را گم می‌کردم و کلمات و نظم وترتیب آنها یادم می‌رفت. اضطراب و هبجان در وجودم با هم مخلوط شده‌بود‌. ماه فوریه بود وسرما هنوز بیداد می‌کرد از موقعی‌که وارد سرزمین جدید شده بودم، یک خواب آرام نداشتم.  روز وشب در حال فکرکردن به شروع زندگی جدیدم بودم و مثل بسیاری از دیگر مهاجرین درجستجوی کار بودم. درکلاس زبان ثبت نام کرده‌بودم ولی کلاس‌ها هنوز شروع نشده بود.    

 هر روز کارم‌شده‌بود قدم زدن توی خیابان‌ها و نگاه کردن به پشت شیشه مغازه ها، تا شاید در این گیرودار بتوانم کار موقتی برای خودم پیداکنم‌. توی یک مغازه با یک مهاجر افغانی آشناشدم و او هم آدرس یک کارخانه را به من داد که یکی از دوستانش در آن کار می‌کرد‌.  صبح روز بعد به آنجا رفتم و فرم استخدام شرکت را پرکردم ودر جعبه مخصوصی که برای جمع آوری این فرم‌ها بود انداختم‌. پس از دوهفته از کارحانه تماس گرفتند و پس از گرفتن شماره      rumben lacios  قرار شد که ساعت 7.30 صبح فردا برای شروع کارم به آنجا بروم‌. فردا صبح با عوض کردن چند خط مترو و اتوبوس به محل کارخانه که بسیار هم دور بود، رفتم.  

 پس از صحبت با مسئول کارگزینی وامضاء کردن فرم قرارداد، به سرپرست خط معرفی شدم‌. کارخانه دارای قسمت های مختلفی بود درقسمت اول،‌ مونتاژ محصول نهایی، کارگران فیلیپینی کار می‌کردند (ظاهرا به صورت گروهی استخدام می‌شدند) ولی محل کار من در قسمت سوم که مخصوص بسته‌بندی محصولات تولیدی نیمه‌ساخته‌ بود، قرارداشت. انصافا هم برای من که در عمرم کار یدی نکرده بودم کارسختی بود.

سرپرستم یک فرد تونسی بود که مراد صدایش می‌کردند، آدم جدی ولی مهربانی بود که با کارگران رفتارش احترام‌آمیز بود‌. او مرا به یک فرد که فکر‌می‌کنم از اهالی هائیتی بود، معرفی کرد. قرار شد مرا آموزش بدهد. راستش شاید به علت اینکه توی ایران  همشهریان سیاه پوست زیاد نداشتیم و تبلیغات فیلم‌های غربی که معمولا سیاه‌ها را آدمهای جنایتکار و خلاف معرفی می‌کردند‌، باعث شده‌بود تصور نامناسبی داشته‌باشم و ناخودآگاه از آنها فاصله‌بگیرم و با آنها هم کلام نشوم‌. اینکه آنها فرانسه را با لهجه غریبی حرف‌می‌زدند که فهمیدنش کار آسانی نبود‌، نیز مزیدی بر «علت» شده‌بود. خلاصه اینکه مقداری دچار اضطراب شدم که حالا با این فرد که بایستی به من آموزش بدهد چه کار کنم و چطوری اورا تحمل کنم. که دیدم خودش پیشقدم شد و پس از معرفی ( اسمش میشل بود) تمام قسمت‌هایی راکه در محدوده کار من بود به من نشان داد و با زبانی که مخلوطی بود از انگلیسی و فرانسه، کار بسته‌بندی‌ قطعات را به من یاد می‌داد و الحق روش آموزش او بسیار موثر بود. همان روز توانستم مسئولیت کار با چند دستگاه را به عهده بگیرم. آدم صبوری بود و با اینکه در روزهای اول کارها را درست انجام نمی‌دادم با صبر وشکیبایی, اشتباهاتم رااصلاح می‌کرد. سعی می‌کرد راهنمایی‌ام کند.

یکی از روزها، از من در مورد ملیتم پرسید و وقتی به او گفتم ایرانی هستم لبخند گرمی صورتش را پوشاند و با لفظ برادر مرا مورد خطاب قرار داد و گفت که اخبار ایران را از نزدیک دنبال می‌کند و می‌داند که ایرانی‌ها افراد شجاعی هستند. برای من جالب بود که او اطلاعات زیادی از تاریخ وفرهنگ ما داشت. در حالیکه من اطلاعاتی ازکشور و فرهنگ او نداشتم‌. این تجربه جالبی برای من  بود که آدمها را فارغ از نژاد و ملیت و رنگ پوست‌شان نگاه‌کنم. و نگاه کلیشه‌ای به آنها نداشته باشم.

این همکار سیاه پوستم بعد از اینکه فهمید من ایرانی هستم با من مهربان‌تر وصمیمی‌تر شد و حتی چند بار از من در مقابل سرپرست دفاع‌کرد‌. از آن روز به بعد نگاهم تغییرکرد و با خودم عهدکردم که درمورد آدمها برمبنای رنگ پوست و ملیت قضاوت نکنم‌.

لغو مصاحبه ها

من و همسر بانو در پروسه مهاجرتمون داریم از وکیل کمک می گیریم.دو روز قبل که با ایشون صحبت می کردم اطلاع پیدا کردو که دقیقا همون روز از دفتر کانادا همون وکیل بهشون اعلام شده که تمامی مصاحبه ها در ماه ژوئن و جولای لغو شده  و این البته برای افرادی مانند من رمان بسیار خوبی هست برای درس خوندن و من فعلا از این خبر خوشحالم.

اما در نهایت امیدوارم که این روند لغو مصاحبه ها به نفع همه دوستانی که در مراحل مختلف مصاحبه هستند منجر بشه.

 

راهنمای عضویت در نظام مهندسی کبک

دوستان عزیزم مطالب زیر رو که خودم مدتها بود در موردش تحقیق میکردم رو  به نقل از وبلاگ لیا عزیز براتون میذارم .من که خیلی استفاده کردم.امیدوارم شما هم بهره ببرید و نظراتتون رو بگین.خوشحال میشم.

"راهنمای عضویت در نظام مهندسی کبک"

Cheminement pour obtenir le permis d'ingénieur au Québec

 همانطوری که همگی اطلاع دارید هر شغلی در کبک دارای یک نظام هست. کلیه رشته های مهندسی زیر نظر نظام مهندسی کبک یا همان l’Ordre des ingénieurs du Québec (که از این به بعد به اختصار OIQ نامیده می شود) قادر به انجام فعالیت های مهندسی در کبک هستند. در اینجا مراحل عضویت در این نظام و دریافت درجه Junior Engineer را می خواهم توضیح بدم.  اول از همه اهمیت این موضوع باید توضیح داده شود. ببینید دوستان, برای انجام کار مهندسی در کبک باید در این نظام عضویت  داشته باشید در غیر اینصورت کار شما غیر قانونی خواهد بود و اصولاً به شما کار مهندسی نخواهند داد. ثانیاً اگر شما قبل از مصاحبه و یا حتی قبل از دریافت ویزا بتونید این فرآیند را انجام بدید حداقل چند ماهی جلو خواهید افتاد. اگر قبل از مصاحبه باشه که معرکه هست و احساس میکنم آفیسر را تحت تاثیر قرار خواهد داد. خدا رو چه دیدی شاید تونستید Job Offer پیدا کنید و پروسه مهاجرتتون کوتاه تر بشه.

در اینجا تمام مطالبی که گفته میشه از منابع زیر و تجربیات شخصی بنده است

1- کتابچه راهنمای عضویت در  OIQ  (Cheminement pour obtenir le permis d'ingénieur au Québec) که از لینک زیر قابل دانلود هست (لینک اول فرانسوی و دومی انگلیسی هست)

http://www.oiq.qc.ca/documents/255/F-Cheminement_permis_septembre2010.pdf

http://www.oiq.qc.ca/documents/255/A-Cheminement_permis_sept.2010.pdf                                                                               

2- وب سایت رسمی OIQ که مراحل عضویت برای کسانی که تحصیلاتشون خارج از کانادا بوده در لینک زیر هست

http://www.oiq.qc.ca/pratiquer/permis/permis-junior/diplome-autre-pays.html

اگر کتابچه رو دانلود کنید در صفحه دوم اهمیت عضویت در نظام رو توضیح داده که من این جمله رو خیلی دوست دارم

 Cette abondante législation s’articule autour d’un seul et même principe: la protection du public.

مهندس های عزیز اهمیت کارتون رو اینجا میتونید ببینید. یادم به این جمله کتاب طراحی اجزا شیگلی میفته که زمان دانشجویی کلی باهاش پز می دادیم

Science explains what is, engineering creates what never was. Mathematics is neither science nor engineering.

بگذریم....در پایین همون صفحه یک جمله خیلی خیلی مهم هست و اون

Il n’est pas nécessaire d’être résident permanent ou citoyen canadien pour obtenir un permis.

پس تکلیف شرعی هممون معلوم شد تا اینجا.

در صفحه 3 فلوچارت عضویت در نظام بصورت کامل و جامع توضیح داده شده که برای کسانی که مصاحبه دارند بهترین گزینه برای نشان دادن به آفیسر کریمه هست تا بتونید از روی اون توضیح بدید. در واقع این صفحه 3 چکیده کل مطالب کتابچه هست. اگر دقت کنید این فلوچارت سه قسمت کلی داره

Candidat   , Ingénieur Junior    ,Ingénieur

خوب ما در اینجا فقط به قسمت Candidat بسنده میکنیم چون تا همیجاش هم بیشتر به درد ما نمیخوره..ایشالا بقیش برای وقتی با هم رفتیم کانادا....

این فرآیند رو توضیح میدم... در مرحله 1 شما درخواست عضویت همراه با مدارک لازم را برای OIQ  میفرستید و OIQ  پس از بررسی اولیه به شما فایل نامبر میده...در صورت کسری مدارک اصلی اینجا از شما خواسته خواهد شد تا پروندتون را تکمیل کنید...

OIQ شش حالت برای تحصیلات در نظر میگیره که هزینه درخواست و تا حدودی شرایط پروسس پرونده فرق خواهد کرد برای هر گروه:

1.    کسانی که مدرک مهندسی را از یکی از دانشگاه های شناخته شده در کبک دریافت کرده اند

2.    کسانی که مدرک مهندسی را از یکی از دانشگاه های شناخته شده در سایر ایالت های کانادا (بجز کبک) دریافت کرده اند

3.    کسانی که مدرک مهندسی را از یکی از دانشگاه های مشخص شده در فرانسه دریافت کرده اند

4.    کسانی که مدرک مهندسی را از یکی از دانشگاه های قرارداد Washington Accord دریافت کرده اند (اسامی این دانشگاه ها در صفحه 5 کتابچه هست)

5.    کسانی که هیچکدام از موارد 1 تا 4 نباشند

6.    کسانی که مدرک مهندسی ندارند ولی تجربه کاری زیادی در زمینه مهندسی دارند (مثلا بچه های علوم پایه)

عموم بچه های ایران در زیر گروه 5 و تا حدود کمی6 قرار میگیرند (موارد 1تا 4 شاید انگشت شمار باشند) به همین خاطر از توضیحات برای چهار زیر مجموعه اول خودداری میکنم.

پروندهای ارسالی به کمیته بررسی پرونده واگذار خواهد شد و اون ها براساس مدارک ارسالی تصمیم گیری خواهند کرد... سه حال خواهد داشت

1- بدون پیش شرط قبول خواهید شد و به شما مدرک Junior Engineer داده خواهد شد و خلاص...

2- درجا رد خواهید شد. معمولاً این مورد برای زیر گروه 6 اتفاق میفته. برای بچه های فنی مهندسی واقعاً این حالت بعید هست مگر اینکه واحدهای درسی که در دانشگاه پاس کرده باشند خیلی خارج از درس های اصلی مهندسی باشه.

3- مشروط خواهید شد. براساس مدارک ارسالی، کمیته تشخیص می دهد که شما یا باید یک سری درس ها را در دانشگاه بگذرانید و یا در یک سری امتحانات شرکت کنید. مثال این قسمت خود من هستم. چون در دانشگاه درس اقتصاد مهندسی برای ما اختیاری بود و من پاس نکرده بودم از من خواسته شد که این درس را بگذرانم و نمره را گزارش کنم. درس اقتصاد مهندسی بصورت خواص در کتابچه مورد بررسی قرار گرفته شده. نظر شخصی من اینه که به این واحد درسی حساسیت ویژه دارند و احتمالاً به خیلی ها این رو گیر بدند. در کتابچه صفحه 6 اومده

Lorsqu’il est prescrit, l’examen Économique de l’ingénierie peut toujours être remplacé par un cours jugé équivalent par l’Ordre. Pour obtenir le crédit de l’examen, le candidat doit demander à l’établissement où il a réussi le cours de faire parvenir le relevé de notes à l’Ordre. Le cours ne peut être reconnu que si le candidat a obtenu la note C ou plus. (La note C- n’est pas acceptée.)

از برخی هم خواسته میشه در امتحانات برخی درس ها شرکت کنند. این امتحان ها هر شش ماه یکبار در شهر منترال در ماهای می و نوامبر برگزار میشه. مهلت ثبت نام برای امتحان می تا 15مارس و برای امتحان نوامبر تا 15 سپتامبر هست. خوب میبینید که خدایی نکرده اگر ازتون خواسته شد در امتحانات شرکت کنید قبل از رفتن میتونید برنامه ریزی کنید و کلی زمان صرفه جویی کنید. مدت امتحان 3 ساعت هست و به قولی Open Book هست و ماشین حساب آزاد. هم به زبان فرانسه و هم انگلیسی هر کدوم که شما انتخاب کنید. نمره قبولی برای این امتحان 50% هست. در هر مرحله شما فقط 3تا امتحان رو میتونید اسم بنویسید. (کتابچه مقدس صفحه 6)

Un candidat peut passer jusqu’à trois examens par session.

حالا دیگه عمق فاجعه کشف شد. مثلا اگر به شما بگند در 4تا امتحان باید شرکت کنید خدا بهتون رحم کنه.

این هم لینک مقررات این امتحان

http://www.oiq.qc.ca/pdf/practice/rulesexaminations_2010.pdf

پس از این مراحل و قبولی در این هفت خان شما مفتخر به درجه Junior Engineer خواهید شد و تازه اجازه خواهید داشت پشت اسم مبارک بنویسد ing. Jr

این مطلب کتابچه مقدس باحاله ... (کتابچه مقدس صفحه 6)

L’ingénieur junior ne peut jamais utiliser le titre d’ingénieur ni laisser croire qu’il est ingénieur. Il doit se désigner comme « ingénieur junior » et écrire, au bout de son nom, l’abréviation « ing. jr ».

این Junior Engineer یعنی شما اجازه انجام کار مهندسی زیر نظر یک Engineer و با تایید وی را خواهید داشت.

تا اینجا مراحل Junior Engineer...بقیه دفترچه درباره تبدیل شدن به Engineer هست که اون پیش کش

بر می گردیم به مرحله 1...یعنی مدارک مورد نیاز برای شروع کار:

لیست مدارک لازم برای ارسال در لینک زیر اومده

http://www.oiq.qc.ca/pratiquer/permis/permis-junior/diplome-autre-pays.html

البته در صفحه 4 کتابچه هم لیست مدارک ذکر شده

1. فرم درخواست مجوز: این فرم به دو زبان انگلیسی و فرانسوی موجود هست و فرقی هم ندارند. از لینک زیر قابل دانلود هست

http://www.oiq.qc.ca/pdf/Demande_vf_Demande_vf3.pdf

 2. پرداخت وجه درخواست: در حال حاضر $797,48 مي باشد كه از طريق Credit Card و Money Order قابل پرداخت است. تعرفه پرداختی نیمه اول سال 2011 در لینک زیر هست. حتما قبل از اقدام جدیدترین قیمت رو بررسی کنید.

http://www.oiq.qc.ca/documents/244/F-Grille_tarifaire-Avril2011.pdf

 اگر از طریق Credit Card بخواهید پرداخت رو انجام بدید ازتون خواسته میشه مدارک رو ارسال کنید و با یک کاور لتر اعلام کنید که می خواهید با Credit Card تا بهتون خبر بدند چکار کنید. اگر هم از طریق Money Order بخواهید پرداخت کنید این اطلاعات حساب هست. حتما قبل از پرداخت با OIQ مکاتبه کنید و اطمینان حاصل کنید که حساب عوض نشده باشه

SWIFT: BNDCCAMMINT

ABA Routing number: 026009797

Transit: 006-10951

Compte de banque: 000 25 24

Banque Nationale du Canada

2100, rue Université

Montréal, QC H3A 2T3

Tèl : 514 281 9620

Fax : 514 2815126

 3. مدارك تولد شامل:

a. ترجمه صفحه اول پاسپورت

b. ترجمه كارت ملي

c. ترجمه شناسنامه

4. يك قطعه عكس پاسپورتي به ابعاد 5x7 سانتيمتر كه پشت آن امضا شده باشد (اين بجز عكس ديگر هست كه بروي فرم درخواست مجوز الصاق مي‌شود)

5. مدارك تحصيلي شامل:

a. ترجمه دانشنامه

b. ترجمه ريز نمرات دانشگاهي: در کتابچه نوشته شده که مستقیماً باید از سازمان صادر شونده ارسال بشه اما این در مورد ما صدق نمیکنه. این برای کسانی هست که در کبک درس خوندند.

c. ترجمه مدرك پيش دانشگاهي

d. ترجمه مدرك دبيرستان

6. رزومه كاري به فرانسه و انگليسي طبق فرمت مشخص شده سازمان مهندسي که از لینک زیر قابل دانلود هست

http://www.oiq.qc.ca/pdf/pratiquer/oiq_modele_cv.pdf

 7. ترجمه گواهي دوره‌هاي آموزشي گذرانده شده مرتبط با رشته مهندسي مربوطه

8. ترجمه كارت عضويت و يا گواهي عضويت در سازمان‌هاي مهندسي (بويژه نظام مهندسي ساختمان)

9. نامه سابقه كار مرتبط طبق فرمت مشخص شده سازمان مهندسي که از لینک زیر قابل دانلود هست. (اختیاری البته اگر بیش از 5 سال از فارغ التحصیلی میگذره حتماً باشه... کلاً اگه باشه بهتره)

http://www.oiq.qc.ca/pratiquer/permis/permis-junior/ficheConseil_Attestations.pdf

 10. در صورت امكان مدركي كه سطح زبان فرانسه شما را نشان دهد (اختياري البته در این مرحله)

11. آخرین مدرک که لازم هست اسم خاصی اینجا براش در نظر نگرفته شده. کسانی که با فرآیند اسسمنت استرالیا آشنا هستند به این مدرک اونجا Continuing Professional Development (CPD) میگن. من هم از همین اسم استفاده میکنم. کتابچه در مورد این مدرک میگه:

Des attestations de participation à des activités de formation ou de perfectionnement depuis l’obtention du diplôme en genie.

شما میتونید یکی دو صفحه در مورد به روز کردن خودتون از بعد از فارغ التحصیلی با جزئیات بنویسید. میتونید از ادامه تحصیل، کنفرانس، سمینار (با یا بدون مقاله)، دوره های کوتاه مدت یا بلند مدت آموزشی، عضویت در سازمانهای و انجمن های مهندسی و مطالعه و تحقیقات خصوصی مورد علاقه مرتبط با رشته بنویسید. فقط همه این فعالیت ها در زمینه مهندسی مرتبط باشه. اجباری به ضمیمه کردن مدرک نیست هر چند برای تعدادی از این دوره ها ارسال گواهینامه یا تاییدیه حضور یا پذیرش مقاله بی ضرره. زمان و طول مدت هر دوره رو بنویسید بهتره. من خودم اسم کتب های فنی که در این مدت خونده بودم رو نوشتم. آقا یک کلام....اینجا تا میتونید خالی ببندید که کنتور نمیندازه... البته اسراف نکنید به نظر من یکی دو صفحه A4 به زبان فرانسه بنویسید کافی هست که با یک تیر 2تا نشون هم بزنید. هم فعالیت هاتون رو بگید و هم زبان فرانستون رو نشون بدید.

 مدارکتون رو به این آدرس بفرستید:

Service de l’admission, Ordre des ingénieurs du Québec

Gare Windsor, Suite 350

1100, rue De La Gauchetière West, Montréal Québec H3B 2S2

ممکنه دفتر پست مثل TNT یا DHL بهتون بگه چون آدرس فرانسوی هست مسئولیت قبول نمیکنیم که برسه و اینجور حرف ها...شما اعتنا نکنید... کافیه این پاکت برسه کانادا اونجا همه با سواد هستن ...هم فرانسه می فهمن هم انگلیسی...مثل اینجا نیست که...

این هم مشخصات خانم  Isabelle Brièreمنشی کمیته ارزشیابی که میتونید راحت باهاشون ارتباط برقرار کنید و خیلی راحت بهتون کمک میکنند

Isabelle Brière

Préposée aux équivalences de diplôme et de formation

Service de l’admission

Direction des affaires professionnelles

ORDRE DES INGÉNIEURS DU QUÉBEC

Gare Windsor, bureau 350 - 1100, avenue des Canadiens-de-Montréal

Montréal (Québec) H3B 2S2

Tél. : 514 845-6141 ou, sans frais, 1 800 461-6141, poste 3230

Courriel : ibriere@oiq.qc.ca

 

خبر داغ

اخیرا در یکی از وبلاگ ها خوندم که اخیرا دولت کانادا  تصمیم گرفته ساعات کاری خود رو  در سوریه به ۳ ساعت تقلیل داده و بعضی از مصاحبه ها رو کنسل کرده و زمان مصاحبه ها رو تمدید نموده اما یه خبر دارم براتون از سایت ایرانتو:

ایرانتو: محافظه کاران کانادا، به رهبری استفن هارپر، نخست وزیر، توانستند، دولت اکثریت را پس از 5 سال زمامداری در این کشور ، تشکیل دهند.
جک لیتون، رهبر حزب نئودمکرات نیز، به عنوان رهبر رسمی اپوزیسیون انتخاب شد.

نئودمکرات ها که از آنها به عنوان حزب سوسیالیست هم یاد می شود، در یک جهش غیر منتظره، توانستند، تعداد کرسی های خود را به سه برابر برسانند. در حالیکه لیبرال ها به رهبری مایکل ایگناتی یف، که بیشترین سابقه تشکیل دولت در کانادا را داشته، با شکست سنگین، به جایگاه سوم سقوط کردند.

بر اساس آخرین شمارش آرا در ساعت 2 بامداد سه شنبه، حزب محافظه کار با 167 کرسی در صدر قرار گرفت، حزب نئودمکرات با 102 کرسی جایگاه دوم را بخود اختصاص داد و لیبرال ها، بلاک کبکوا و سبز، به ترتیب هر کدام با 34، 4 و 1 کرسی، در رده های سوم تا پنجم قرار گرفتند.

حزب محافظه کار برای تشکیل دولت اکثریت، به دست کم 155 کرسی نیاز داشت.

نکته جالب توجه در این میان، عدم توفیق مایکل ایگناتی یف، در راهیابی به پارلمان و شکست او از رقیب محافظه کار خود در حوزه انتخاباتی اتوبیکوک تورنتو بود.

سقوط حزب بلاک کبکوا

در حالیکه حزب بلاک کبکوا، به عنوان تنها حزب وابسته به ایالت کبک، به دلیل ترویج ضمنی تفکر جدایی طلبانه، معمولا، بین 47 تا 75 کرسی را نصیب خود می کرد، در این دوره، تنها توانست 4 کرسی را از آن خود کند و این امر نشانگر عدم اعتماد کامل مردم کبک به تنها حزب همزبان خودشان است.

ژیله دوسوب ، رهبر حزب بلاک کبکوا نیز، نتوانست به پارلمان راه یابد و از رقیب نئودمکرات خود شکست خورد.

سرنوشت ایگناتی یف

مایکل ایگناتی یف، رهبر شکست خودره حزب لیبرال، در اولین گفت و گوی خود، بدون اشاره به احتمال کناره گیری خود گفت، هنوز معتقد است کانادا به جزب لیبرال و تفکرات آن ، نیازمند است. وی تأکید کرد، تا زمانیکه حزب از او بخواهد، به خدمتگذاری ادامه خواهد داد. وی از صمیم قلب به رقبای خود، هارپر و لیتون تبریک گفت و اضافه کرد، دمکراسی درس های سختی به ما می دهد و ما باید همه آن را یاد بگیریم.

از دیگر نکات جالب انتخابات روز دوشنبه می توان به موارد زیر اشاره کرد:
حزب سبز توانست بعد از چندین دوره، یک نفر را از حوزه بریتیش کلمبیا به مجلس بفرستد.
هیچیک از نامزدهای مستقل، نتوانستند رأی لازم را کسب کنند.
لاورنس کانون، وزیر امورخارجه و ژان پی یر بلاک بورن، وزیر کابینه محافظه کاران، از رقبای خود در کبک، شکست خوردند

بی خبری

معلوم نیست با این اوضاع س / و/ ر /ی /ه  مصاحبه ها چطور می شن.

براتون یه داستان می گذارم که یه کم از حال و هوای زبان و مهاجرت بیاین بیرون:

آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.

روزی همه فضابل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه.

ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛.

مثلا" قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند

دیوانگی فورا" فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم.

و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی برود همه قبول کردند او چشم بگذارد و به دنبال آنها بگردد.

دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به شمردن ....یک...دو...سه...چهار...

همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛

لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛

خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛

اصالت در میان ابرها مخفی گشت؛

هوس به مرکز زمین رفت؛

دروغ گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریا رفت؛

طمع داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد.

و دیوانگی مشغول شمردن بود. هفتاد و نه...هشتاد...هشتاد و یک...

همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره مردد بود و نمیتوانست تصمیم بگیرد. و جای تعجب هم نیست چون همه می دانیم پنهان کردن عشق مشکل است.

در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسید.

نود و ینج ...نود و شش...نود و هفت... هنگامیکه دیوانگی به صد رسید, عشق پرید و در بوته گل رز پنهان شد.

دیوانگی فریاد زد دارم میام دارم میام.

اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود؛ زیراتنبلی، تنبلی اش آمده بود جایی پنهان شود و لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود.

دروغ ته چاه؛ هوس در مرکز زمین؛ یکی یکی همه را پیدا کرد جز عشق.

او از یافتن عشق ناامید شده بود.

حسادت در گوشهایش زمزمه کرد؛ تو فقط باید عشق را پیدا کنی و او پشت بوته گل رز است.

دیوانگی شاخه چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیاد ان را در بوته گل رز فرو کرد. و دوباره، تا با صدای ناله ای متوقف شد .

عشق از پشت بوته بیرون آمد با دستهایش صورت خود را پوشانده بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد.

شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند.

او کور شده بود.

دیوانگی گفت « من چه کردم؛ من چه کردم؛ چگونه می تواتم تو را درمان کنم.»

عشق یاسخ داد: تو نمی توانی مرا درمان کنی، اما اگر می خواهی کاری بکنی؛ راهنمای من شو.»

و اینگونه شد که از آن روز به بعد عشق کور است و دیوانگی همواره در کنار اوست.

شعر

 امروز تصمیم گرفتم که به دور از دغدغه های همیشگی و خبر رسانی در مورد مهاجرت و کبک و مصاحبه یک شعر به همراه ترجمه آن براتون تهیه کنم.

     

                                                     La mauvaise réputation  

Paroles et Musique: Georges Brassens  

1952

  autres interprètes: Sinsémilia

 

Au village, sans prétention

J'ai mauvaise réputation

Qu'je m'démène ou qu'je reste coi

Je pass' pour un je-ne-sais-quoi

Je ne fait pourtant de tort à personne

En suivant mon chemin de petit bonhomme

Mais les brav's gens n'aiment pas que

L'on suive une autre route qu'eux

Non les brav's gens n'aiment pas que

L'on suive une autre route qu'eux

Tout le monde médit de moi

Sauf les muets, ça va de soi

 

Le jour du Quatorze Juillet

Je reste dans mon lit douillet

La musique qui marche au pas

Cela ne me regarde pas

Je ne fais pourtant de tort à personne

En n'écoutant pas le clairon qui sonne

Mais les brav's gens n'aiment pas que

L'on suive une autre route qu'eux

Non les brav's gens n'aiment pas que

L'on suive une autre route qu'eux

Tout le monde me montre du doigt

Sauf les manchots, ça va de soi

 

Quand j'croise un voleur malchanceux

Poursuivi par un cul-terreux

J'lance la patte et pourquoi le taire

Le cul-terreux s'retrouv' par terre

Je ne fait pourtant de tort à personne

En laissant courir les voleurs de pommes

Mais les brav's gens n'aiment pas que

L'on suive une autre route qu'eux

Non les brav's gens n'aiment pas que

L'on suive une autre route qu'eux

Tout le monde se rue sur moi

Sauf les culs-de-jatte, ça va de soi

 

Pas besoin d'être Jérémie

Pour d'viner l'sort qui m'est promis

S'ils trouv'nt une corde à leur goût

Ils me la passeront au cou

Je ne fait pourtant de tort à personne

En suivant les ch'mins qui n'mènent pas à Rome

Mais les brav's gens n'aiment pas que

L'on suive une autre route qu'eux

Non les brav's gens n'aiment pas que

L'on suive une autre route qu'eux

Tout l'mond' viendra me voir pendu

Sauf les aveugles, bien entendu


توی روستا، بدون ادعا

من بد‌نام شده‌ام.

خودم را به آب و آتش بزنم یا هیچ غلطی نکنم

به هر حال این‌بابا‌یه‌چیزیش‌میشه را به من می‌بندند!

من اما کاری به کار کسی ندارم،

آدم ساده‌ای هستم و راه خودم را می‌روم.

ولی مردم شریف دوست ندارند که

کسی راه دیگری غیر از راه آنها را برود،

نه مردم شریف دوست ندارند که

کسی راه دیگری غیر از راه آنها را برود،

همه پشت سر من بد می‌گویند،

غیر از کر‌و‌لال‌ها، که معلوم است چرا.

روز چهارده ژوئیه*

من توی رختخواب گرم‌و‌نرم خودم می‌مانم.

موسیقی که به ریتم پا ضرب گرفته

ربطی به من ندارد.

من کاری به کار کسی ندارم،

فقط به صدای شیپور گوش نمی‌کنم.

ولی مردم شریف دوست ندارند که

کسی راه دیگری غیر از راه آنها را برود،

نه مردم شریف دوست ندارند که

کسی راه دیگری غیر از راه آنها را برود،

همه مرا با انگشت نشان می‌دهند،

غیر از چلاق‌ها، که معلوم است چرا.

وقتی دزد بد‌شانسی سر راهم سبز می‌شود،

که دهقانی سر به دنبالش گذاشته؛

پام را جلو می‌اندازم تا دزد بتواند فرار کند،

دهقان نقش زمین می‌شود.

من کاری به کار کسی ندارم،

فقط می‌گذارم سیب‌دزدها در بروند.

ولی مردم شریف دوست ندارند که

کسی راه دیگری غیر از راه آنها را برود،

نه مردم شریف دوست ندارند که

کسی راه دیگری غیر از راه آنها را برود،

همه روی سر من می‌ریزند،

غیر از علیل‌ها، که معلوم است چرا.

احتیاجی نیست ژرمی** باشیم،

تا سرنوشتی را که در انتظار من است حدس بزنیم.

مردم اگر طنابی باب دندان پیدا کنند،

به گردن من می اندازند.

من کاری به کار کسی ندارم اما،

فقط راه‌هایی را که به رم ختم می‌شوند نمی‌روم.

ولی مردم شریف دوست ندارند که

کسی راه دیگری غیر از راه آنها را برود،

نه مردم شریف دوست ندارند که

کسی راه دیگری غیر از راه آنها را برود،

همه می‌آیند مرا سر دار ببینند،

غیر از کورها، که معلوم است که نمی‌بینند.

 

* روز ملی فرانسه که مردم جشن می‌گیرند.

** نام یکی از پیامبران که در انجیل آمده.